گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن - عصر ناپلئون
فصل هجدهم
II - فیزیک: رامفرد و یانگ


تعیین ملیت دقیق بنجمین تامسن دشوار است، زیرا او در سال 1753 در ایالات متحدة

1. Strata Smith ، ستراتا به معنی چینه است، و چون او چینه های زمینشناسی را کشف کرده بود بدین عنوان معروف شد. ـ م.

امریکا به دنیا آمد و در همانجا بزرگ شد؛ در انگلستان لقب گرفت؛ در باواریا به مقام کنتی رسید و به لقب کنت رامفرد ملقب شد؛ و درسال 1814 در فرانسه بدرود زندگی گفت. در جنگهای استقلال امریکا، جانب انگلستان را گرفت و از امریکا به لندن آمد. (1776) هنگامی که به عنوان نمایندة بریتانیا در مستعمرة جورجیا بار دیگر به امریکا اعزام شد از سیاست به علوم روی آورد و دست به تحقیقاتی زد که مقام عضویت در انجمن سلطنتی را نصیبش ساخت. در سال 1784، با کسب اجازه از حکومت انگلستان، به خدمت پرینتس ماکسیمیلیان یوزف، فرمانروای ایالت باواریا در آمد. ظرف یازده سال از آن تاریخ درمقام وزیر جنگ و رئیس پلیس ایالت باواریا، سپاهان آن ایالت را تجدید سازمان داد؛ برای بهبود شرایط طبقة کارگر اقداماتی معمول داشت؛ به گدایی و دریوزگی در آن ایالت پایان بخشید؛ و، در کنار همة این فعالیتها، فرصت آن را نیز می یافت که برای مجلة رسالات و افاضات فلسفی انجمن سلطنتی رسالاتی بنگارد. ماکسیمیلیان یوزف که از خدمات وی بسیار خشنود بود به عنوان حقشناسی در سال 1791 او را به مقام کنتی امپراطوری مقدس روم مفتخر ساخت و او برای لقب خویش، نام زادگاه همسرش در ایالت ماساچوست، یعنی رامفرد را برگزید (این محل اکنون به نام کنکورد موسوم است). ظرف یک سالی که در بریتانیا اقامت داشت (1795) برای بهتر ساختن تمهیدات گرمارسانی و غذاپزی مردم کوششهایی مبذول داشت و زحماتی کشید؛ نظرش بیشتر متوجه این منظور بود که آلودگی هوای حاصل از شیوه های معمول گرم کردن خانه ها و غذا پختن را کاهش دهد. پس از آنکه یک سال دیگر به خدمت خود در دستگاه پرینتس باواریا ادامه داد سرانجام به انگلستان بازگشت و با همکاری سرجوزف بنکس، مؤسسة سلطنتی را بنیان گذارد. این شخص بنیانگذار مدال رامفرد در انجمن سلطنتی و خود نیز نخستین دریافت کنندة آن بود. سپس اعتبار لازم را تأمین کرد تا از آن محل مدالهای مشابهی از طرف آکادمیهای هنر و علوم در باواریا و امریکا به هنرمندان و دانشمندان اعطا شود؛ همچنین امکانات مالی ضروری برای تأسیس یک کرسی استادی را به نام رامفرد در دانشگاه هاروارد امریکا فراهم آورد. پس از درگذشت همسرش به سال 1802، به پاریس نقل مکان کرد؛ خانه ای در محل «اوتوی» پاریس برگزید؛ بیوة لاووازیه، شیمیدان نامدار فرانسوی، را به عقد ازدواج خود در آورد؛ و علی رغم برقراری مجدد مخاصمات بین انگلستان و فرانسه، همچنان در پاریس باقی ماند. بنجمین رامفرد که تا آخرین روزهای زندگی دست از تلاش و کوشش برنداشت، در آخرین سال حیات، هم خویش را مصروف تغذیة مردم فرانسه- که در نتیجة جنگ طولانی و فرساینده دچار بینوایی و تنگدستی شده بودند- با غذایی به نام «سوپ رومفور» کرد؛ و این در زمانی بود که ناپلئون آن تعداد از جوانان فرانسوی را که باقی مانده بودند گرد آورده بود تا به سوی سرنوشت نافرجام و آخرین شکست خود پیش براند.
کوشش رامفرد در زمینة پیشبرد علوم و ابداعاتش در این زمینه متنوع و پراکنده تر از آن

بود که بتواند وضعی برجسته وچشمگیر داشته باشد، ولی اگرهمة آن تلاشها و ابداعات را در مجموع در نظر بگیریم، آن هم برای کسی که قسمت زیادی از اوقات و افکارش پیوسته متوجه ادامة یک زندگی آمیخته با مسئولیتهای اداری و سیاسی بوده، می توان گفت که در میدان توسعة علوم سهم قابل ملاحظه ای داشته است. وقتی در مونیخ شاهد سوراخ کردن یک توپ بود از میزان حرارت شدیدی که آن عمل ایجاد می کرد به حیرت افتاد و فکری به مغز وقادش راه یافت. به منظور اندازه گرفتن حرارت حاصل از این گاز وسیله ای ابداع کرد که مرکب از یک استوانة فلزی توپر بود که سر آن مماس با یک متة فولادی می چرخید و همة این مجموعه در یک ظرف کاملا مسدود نفوذ ناپذیر قرار داشت که خود ظرف نیز حاوی هشت لیتر آب بود. حرارت آب درون ظرف که در آغاز آزمایش معادل 15 درجة سانتیگراد (حدود 60 درجة فارنهیت ) بود، ظرف مدت دو ساعت و سه ربع که چرخش استوانة فلزی مماس با متة فولادی ادامه داشت، به 100 درجة سانتیگراد (212 درجة فارنهایت) یعنی نقطة جوش رسید. رامفرد بعداً در یکی از رسالاتش چنین نوشت «توصیف میزان حیرتی که در چهرة ناظران این آزمایش ظاهر گشته بود که می دیدند مقدار قابل توجهی آب بدون آنکه آتشی افروخته شود، گرم می شود و به حد جوشیدن می رسد، بسیار دشوار است.» این آزمایش ثابت کرد که حرارت ماده نیست بلکه نوعی حرکت مولکولی است که مقدار آن تقریباً متناسب با میزان کاری است که برای تولید آن انجام شده است. این عقیدة علمی از مدتها پیش برای دانشمندان روشن و شناخته شده بود، ولی تمهید و ابداع رامفرد نخستین تجربه و آزمایش در جهت اثبات چنین عقیده ای محسوب می شد، و همچنین شیوه وروشی را به دست می داد که هم ارز مکانیکی حرارت را بتوان اندازه گرفت- یعنی میزان کار لازم برای گرم کردن یک پوند آب به حدی که حرارتش یک درجه بالا برود.
تامس یانگ نیز تقریباً نظیر رامفرد ومونتنی زندگانی پرنوسان و متنوعی داشت. در سال 1773 از پدر و مادری که کویکر بودند در ناحیة سامرست انگلستان به دنیا آمد. نخست به تحصیلات مذهبی روی آورد و سپس با علاقه و پشتکار، به علوم گرایید به طوری که گفته می شود وی در چهارسالگی، دوبار کتاب مقدس را از آغاز تا پایان خوانده بود و در چهاردهسالگی می توانست به چهارده زبان بنویسد. دربیست ویک سالگی به عضویت انجمن سلطنتی درآمد. در بیست وشش سالگی به عنوان یک طبیب حاذق در لندن مستقر شد، و در بیست وهشت سالگی به تدریس فیزیک در مؤسسة سلطنتی آغاز کرد. در سال 1801 در همین مؤسسة سلطنتی یک رشته آزمایشهایی به عمل آورد که در نتیجة آن تصور و درک هویگنس را از نور، مبنی بر اینکه نور عبارت از تموجات یک اثیر فرضی است، تأیید کرد، و آن درک را به نحو روشنتر توضیح داد. بعد از مباحثات فراوان، این نظر به طور کلی- گرچه نه به طور عام و جهانی- جانشین نظریة نیوتن شد که، به موجب آن، نور، صدور و تجلی ذرات ماده انگاشته می شد. یانگ همچنین این فرض را عرضه داشت – فرضی که بعداً توسط هلمهولتز توسعه وقوت پیدا کرد- که درک و دریافت

ما از رنگ نتیجة وجود سه نوع عصب در شبکیة چشم می باشد که به ترتیب در مقابل رنگهای قرمز، بنفش و سبز حساسیت و تأثرپذیری نشان می دهند. یانگ از این جهت نیز سزاوار تکریم است که نخستین توضیح و تبیین علمی و روشن را دربارة آستیگماتیسم1، فشار خون، جاذبة مویرگی، و جذر و مد عرضه داشت؛ و در سال 1814 در کشف رمز و خواندن «لوح روزتا»2 همکاری بسیار مغتنم و با ارزشی نشان داد. با کشف رمز وخوانده شدن سنگنبشتة این لوح سنگی، مفتاحی برای کشف رمز و خواندن خط هیروگلیفی به دست آمد. بنا به گفتة یکی از مورخان تاریخ پزشکی، وی «حاذقترین و پرمعلومات ترین طبیب زمان خویش بود؛» و هلمهولتز بر این گفته می افزاید: «یکی از روشنفکرترین و بصیرترین مردانی که تا آن زمان دنیا به خود دیده بود.»